روزگار یاسی خانووووووووووم
سیللللوم ادرس وب جدیدم:www.hensh.parsiblog.com راسی بچها مخاطب خاصم دوماد شد بیست بهمن عروسیش بود ب طور باورنکردنی دیدمش... سسسسسسسسسسسسسیییییییییییییییلامممممممممممممممم من اووووووومدم بازززززززززززز...ی وب جدید میرم بعدا ادرس میدمممممممم........دلم براون تنگیدددددددددده مااااااااااااااااااااچ مممممممممموووووووووووووووووووچ
دخترم! هیچ گاه هم آغوشی هایت را با عشق مقایسه نکن! هیچ مردی در رخت خواب نا مهربان نیست... هیچ گاه برای به دست آوردن محبت کسی "تنت"را به او نسپار! هیچ تضمینی نیست که فردا تو را "فاحشه"نخواند! از تشییع جنازه می آیم... دلم را با تمام آرزوهایم زنده به گور کرده ام! غصه نخور! کنار آمده ام با نبودنت... خیلی که دلم میگیرد... مرور میکنم نا مردی هایت را در برابر دوست داشتن هایم! آدمت میشدم اگر... با هر سیبی وسوسه نمیشدی... حتی موقع مردن هم با من یک رنگ نیستی! من سفید پوشیدم و تو...سیاه! ای دهقان فداکار... تو در روزگاری بزرگ شدی که... مردی برهنه شد تا زنان و کودکان زنده بمانند! اما من... در روزگاری نفس میکشم که... زنی برهنه شد تا...کودکش زنده بماند! اونیکه سرش رو شونه شماست... یه زمانی سرش لا پا ما بوده!
میگفت: تک پره! خب راست میگه بدبخت...با همه تک تک میپره... به شانه ام زدی! تا برگشتم رفته بودی... بی انصاف... به یاد آوردن تنهایی ام شوخی قشنگی نبود...! وقتی از دوست داشتن کسی مطمئن نیستی،حق نداری دستاشو بگیری که به دستات عادتش بدی... وقتی کسی رو سهم خودت نمیدونی،حق نداری پیچ و تاب بدنش رو زیر و رو کنی... وقتی موندنی نیستی، حق نداری از آینده ای خوش باهاش حرف بزنی و براش رویا بسازی... وقتی دلت به موندن کنارش شک داره،حق نداری بهش بگی:عشقم... وقتی همیشه دنبال یه حرفی، بحثی، سندی،بهانه ای که ترکش کنی،حق نداری ادعای دوست داشتن کنی... و وقتی به اعتماد کسی تکیه گاه شدی،حق نداری زمینش بزنی... گاهی دلت که میگیرد... لعنت میفرستی به تموم خاطراتی که خود خرت باعثش شدی! اون لحظه ها داغ بودی ونمیفهمیدی... نمیفهمیدی...رفتنی آخرش میره! نه با اشکت میمونه... نه با التماست... نه با شکستن غرورت! کاش اون لحظه ها به دلم فقط یه جمله گفته بودم:آخرش قراره چی بشه؟! دخترم! از تو انتظار پاکی دارند همان گرگ هایی که پاکی ات را دریدند...! "باکره"بودن تن ها چه فایده ای دارد؟! وقتی دل ها "فاحشه" است... هیچ کدام از ما... با"ای کاش"به جایی نرسیدیم!
حالا که رفته... غصه نخور رفیق! عاشقا،واسه هم دیگه دعا میکنن آرزو کن شاد باشه حالا پیکتو ببر بالا این پیک یه رنگه و بدون مزه! ببر بالا به یاد لبایی که مزه اش بس بود،واسه چند تا پیک... به سلامتی کسی که جاتو گرفت! به سلامتی عشقش که سالم برسه سر قرار... سلامتی عشقش که میخواد شادش کنه... سلامتی عشقش که براش کادو گرفته سلامتی کادو... سلامتی عشقت که دیگه عشقش نیستی! سلامتی خودش... سلامتی عشقش! از هیچی نترس عشقم! فقط از این بترس که وقتی تو ناراحتم میکنی،یکی دیگه پیدا بشه که آرومم کنه! خطش را عوض کرد... من ماندم و دوستت دارم هایی که هیچ وقت تحویل داده نشد! درد داشت خدا جونم! خودت که شاهد بودی زمانی که بالشتم با اشک چشمام خیس میشد،به خاطر دوری از اون... بدن اون خیس میشد از عرق... از هم آغوشی و هم بستری تو بغل یکی دیگه... سلام دوستان ب زودی داستان زندگیمو با مخاطب خاصم مینویسم البته تو این وبلاگم ن ی جا دیگ...اگ دوس داشتین میتونین برین اونجا روزگار اصلی یاسیو بخونین! www.ilovedgham.blogfa.com
وقتی نیست... نباید برایش اشک بریزی! باید بذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند... تا کوه شود،تا سخت شود! همین ها تو را می سازد... سنگت میکند... درست مثل خودش باید یادت باشه،حالا که نیست اشک هایت را ندهی هر کس پاک کند... میدانی؟! آخه هر کسی لیاقت اشک های تو را ندارد... چه حماقتی! میرانی ام... اما... احمقانه میخواهمت! چه غرور بی غیرتی دارم من... دیوانه ام میخوانی ! گاهی از سر بغض... گریه میکنم... مجنونم میخوانی! آهای غریبه... سازت را کوک کن...! تا به هر سازی که تو میگویی برقصم...! آهای مردم! عاشقش نشوید... به اندازه ی همه تان... عاشقی کردم برایش! مدت هاست... بی آن که باشی... با تو زندگی کرده ام! تلخ تر از این؟ یه وقتایی باید رفت... اونم با پای خودت... باید جاتو،تو زندگی بعضی ها خالی کنی! درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی شده؟! ولی بدون... یه روزی... یه جایی... بد جوری یاد خودت،بوسه هات،گریه هات،آغوشت،دستات و... میفتن که خیلی دیر شده...خیلی! تلخ میگذرد این روزها... که قرار است از تو... که آرام جانمی یه رهگذر معمولی بسازم! بهانه گیر زبان نفهم! دلم را میگویم... اخه اونو از کجا براش بیارم؟! هر روز صفحه نیازمندی ها ر زیر و رو میکنم! میدانم بالاخره... یک روز... به من لعنتی نیاز پیدا میکنی! چقدر سخته! خودت مجبور بشی بذاری بری! ولی... دلت باهات نیاد...! چه معنی دارد زندگی؟! وقتی... هیچ اتفاقی منو تو را سر راه هم قرار نمیدهد! باشی یا نباشی... این شب به سر میرسد! اما... این شب کجا و آن شب کجا؟! درد یعنی: امشبم مثل شبای دیگه دراز میکشم آهنگ میذارم و بازم فکر میکنم... به حرفایی که با هم میزدیم... به این که خیلی همراهم بودی! به اینکه حتی یه نگاهم،برات ارزش داشت... به اینکه چقدر با هم دعوا کردیم و آشتی کردیم... به اینکه کلی حرف تو دلمه و نمیتونم بگم... به اینکه... لعنت به این که ها! و مثل همیشه چشمام باید تقاص پس بدهد...! خاک بر سر تمام این کلمه ها! اگر تو از میانشان نفهمی... من دلتنگتم! از زندگی کسی حذف شدم که... خیلی ها رو به خاطرش از زندگی حذف کردم! زن نیستم اگر... زنانه پای عشقم نایستم! من از قبیله ی "زلیخا" آمده ام... آنقدر عشقت را جار میزنم تا"خدا"برایم کف بزند... فرقی نمیکند فرشته باشی یا آدم! یوسف باشی یا سلیمان! قالیچه ی دا من... بدون اسم رمز"نام تو"پرواز نمیکند! زنانه پای این عشق ایستاده ام... مردانه دوستم داری؟! تنهایی یعنی: عاشقشی... ولی... نمیتونی بهش نزدیک بشی! چون... اون دیگه تنها نیست... دیگه به تو فکر نمیکنم! گناه است... چشم داشتن به مال غریبه ها! دیگر حتی به خوابم هم نمیایی! حق داری لعنتی... هم خوابی با دیگران تمام وقتت را گرفته...! هنوز هم صدقه هایم به امید سلامتی توست... هی معشوق من... سلامتی؟! رگمو زدم به خاطرش... از کنارم رد شد و گفت: فقر چه کاری با آدم میکنه! کاش از اول میدونستم تو مال دیگرونی... کاش از اول میفهمیدم تو با من نمیمونی! کاش از اول میدونستم تو سهم من نمیشی کاش می فهمیدم تو از عشق من گریزونی! از فکر و قلبم که تو نمیری به همین زودی... تو اون فرشته پاکی که من فکر میکردم نبودی! می دونم هرجا که هستی،با هر کس نشستی... به راحتی فراموشم میکنی تو به زودی! این همه عاشق بودم تو نفهمیدی با تو صادق بودم تو نفهمیدی... من که عاشق بودم تو نفهمیدی... با تو صادق بودم تو نفهمیدی! کاش از اول می فهمیدم ت مغروری... کاش میدونستم از دنیای من دوری کاش آروم آروم از قلب من میرفتی...! رفت... به سلامت... فقط خدایا یه خواهشی دارم! یه روزی...یه جایی... تو بغل غریبه... مسته مسته... یاد من بندازش! به پای هم پیرشیم...! من و ... خیال تو...! سخت است... "او"کردن"تویی"که همه ی زندگیم بود! دردناک است... دوستش بداری و گمان کنی:دوستت دارد! حال آنکه... یگانه هستی تو باشد و تو... یکی از هزاران لذت او... از تو دلگیر نیستم! نه... من از خود احمقی که هنوز گاهی هوس بوسه ها و آغوشت را میکند... دیوانه وار دلگیرم! بیا قرار بگذاریم که... هیچ وقت با هم قراری نداشته باشیم! بگذار همیشه اتفاق بیفتد این طور بهتر است... من... هر لحظه منتظر اتفاقم! منتظر یک اتفاق که تو را به من برساند...! امروز هم گذشت و نیامدی! نا شکر نیستم... فردا هم روز خداست... ساعت ها به این می اندیشم: چرا من هنوز زنده ام؟! مگه من نگفته بودم: بی تو میمیرم؟! خدا یادش رفته منو بکشه... یا... تو قرار است برگردی؟ میخواهی بروی؟ بهانه میخواهی؟! بگذار من بهانه را دستت بدهم... بر... هر کس پرسید:چرا؟ بگو:لجوج بود...همیشه سر سختانه عاشقم بود! بگو:فریاد میکرد...همه جا فریاد میکرد که مرا میخواهد! او هم آدم است... اگه دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت غصه نخور! اگه رفت... گریه نکن! یه روز چشم های یه نفر عاشقش میکند یک روز معنی کم محلی را میفهمد! یک روز شکستن را درک میکند... آن روز میفهمد که: آه هایی که کشیدی از ته دلت بوده...نه برای جلب توجهش! در شهری که بوی عید نیست... چه فایده؟ جوانه ی درختان... نور خورشید... لباس های نو... من عید را با تو میخواستم! (مخاطب خاصم...پیشاپیش عیدت مبارک...دلم میخاس امسالمو با تو شروع میکردم ولی تو بازم با غرورت و شکات همه رو خراب کردی...اگه همه چی درست پیش میرفت من الان تو بغلت بودم نه اینکه با خاطراتمون روزامو بگذرونم...به قول خودت:حیف...) آدم ها می آیند... خودشان را نشان میدهند... وقتی که برایت مهم نیست! اصرار میکنند... اصرار برای اثبات وجودشان... و ماندنشان! اصرار میکنند که تو نیز باشی همراهشان... همان آدم ها... وقتی که پذیرفتی بودنشان را... ماندنشان را... وقتی که باورشان کردی... میروند! به بهانه های پوچ...! به بی بهانگی... میروند... میروند... و تو میمانی و باوری که...
نه...! اشتباه نکنید... هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست!!! متاسفم که چرا؟! مزه عشق را از دستان تو چشیدم تا همیشه در شک دروغ بودنش بمانم... مثل اینکه دل من،آدم بشو نیست! با لبخندت خر میشود و با دوریت سگ... هنوز هم مثل بچگی هام هر کی بیشتر باهام بازی کند بیشتر دو ست دارم... برای شعری که بی تو خواهم گفت... قافیه کم دارم و تجربه ی با تو بودن را... ای کاش به اندازه ی یک سلام، دوباره با هم بودیم...! رفته ای... و من هر روز به موریانه ای فکر میکنم که.... آهسته و آرام گوشه های خیالم را میجوند! تا بی خیال نشدم برگرد... حالم،حال گرگی است که... خدا توبه اش رو پذیرفته اما... مردمان میگویند: توبه گرگ مرگ است...! آن گاه که در آغوش تو بود فرشته اش میخواندی! حالا که در آغوش دیگری است فاحشه؟! درد دارد وقتی همه چیز را میدانی... و فکر میکند که نمیدانی! و غصه میخوری که میدانی... و می خندد که نمیدانی!!! می پرستیدمت... خدای مهربانت مجازاتم کرد... و حال کمتر از خدا و بیشتر از خودم دوستت دارم! من تکرار نمیشوم! ولی... یک روز میرسد... یک ملافه ی سفید پایان میدهد به من... به شیطنت هایم... به بازیگوشی هایم... به لج کردن هایم... به ناز کردنام... به خنده های بلندم... روزی که با دیدن عکسم... بغض میکنی و... به یاد بغل کردنام... بوسیدنام... نگاهام... جیغام... حسادتام... میگی:دیوونه،دلم برات تنگ شده... (البته واس مخاطب خاصم باید ی جمله اضاف کنم:به یاد کتک خوردنام...) به یاد قرارهایمان هرروز بی قرارت میشوم! آرزوی قشنگی است... داشتن رد پای تو در کنار رد پای من... بر دشت سپید پوشیده از برف! اما... هنوز نه برف آمده... نه تو...! روزهای تعطیل سخت میگذره! چون میدانم... وقت داری و به من نمی اندیشی! سلام قاسم...از طرف من تولد خواهریتو تبریک بگو...وای پارسال این موقع چ روزای گندی بود...فک کنم دیگ ی سال شده ن؟راسی سالگرد عاشقی واقعیتم مبارک...الهی بهش برسی.بای