سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار یاسی خانووووووووووم

نه...!

اشتباه نکنید...

هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست!!!

 

 

 

متاسفم که چرا؟!

مزه عشق را از دستان تو چشیدم

تا همیشه در شک دروغ بودنش بمانم...

 

مثل اینکه دل من،آدم بشو نیست!

با لبخندت خر میشود و با دوریت سگ...

 

هنوز هم مثل بچگی هام

هر کی بیشتر باهام بازی کند

بیشتر دو ست دارم...

 

 

برای شعری که بی تو خواهم گفت...

قافیه کم دارم و تجربه ی با تو بودن را...

ای کاش به اندازه ی یک سلام،

دوباره با هم بودیم...!

 

 

رفته ای...

و من هر روز به موریانه ای فکر میکنم که....

آهسته و آرام

گوشه های خیالم را میجوند!

تا بی خیال نشدم

برگرد...

 

حالم،حال گرگی است که...

خدا توبه اش رو پذیرفته

اما...

مردمان میگویند:

توبه گرگ مرگ است...!

 

 

آن گاه که در آغوش تو بود

فرشته اش میخواندی!

حالا که در آغوش دیگری است

فاحشه؟!

 

درد دارد وقتی همه چیز را میدانی...

و فکر میکند که نمیدانی!

و غصه میخوری که میدانی...

و می خندد که نمیدانی!!!

 

 

می پرستیدمت...

خدای مهربانت مجازاتم کرد...

و حال کمتر از خدا

و بیشتر از خودم دوستت دارم!

 

 

من تکرار نمیشوم!

ولی...

یک روز میرسد...

یک ملافه ی سفید پایان میدهد

به من...

به شیطنت هایم...

به بازیگوشی هایم...

به لج کردن هایم...

به ناز کردنام...

به خنده های بلندم...

روزی که با دیدن عکسم...

بغض میکنی و...

به یاد

بغل کردنام...

بوسیدنام...

نگاهام...

جیغام...

حسادتام...

میگی:دیوونه،دلم برات تنگ شده...

(البته واس مخاطب خاصم باید ی جمله اضاف کنم:به یاد کتک خوردنام...)

 

 

 

به یاد قرارهایمان

هرروز بی قرارت میشوم!

 

 

آرزوی قشنگی است...

داشتن رد پای تو در کنار رد پای من...

بر دشت سپید پوشیده از برف!

اما...

هنوز نه برف آمده...

نه تو...!

 

 

روزهای تعطیل سخت میگذره!

چون میدانم...

وقت داری و به من نمی اندیشی!

 

 


سه شنبه 92/11/29یاسی اینو نوشته تو ساعته 11:15 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


***

98love

***