سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار یاسی خانووووووووووم


این شعر ها بروند به جهنم!من فقط دیوانه ی لحظه ای هستم که...
قلبت زیر سرم دست و پا میزند...


برگ پاییزی راهی ندارد جز سقوط...
وقتی میداند درخت...برگ تازه ای در سر دارد!


خواهش میکنم،بی حوصلگی هایم راببخش!بد اخلاقی هایم را فراموش کن...
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر...
درعوض...
من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی این ها بودی!!!



خیانت کرده؟
شبا به یادش گریه میکنی؟
ناراحت نباش!!!
یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی...
این بدترین انتقامه...



برای خودم مردی شده ام...
این روزها درسکوت،سخت گریه میکنم...

ولی دنیا...
مواظب باش!
قلبم هنوز زنانه می تپد...


دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 10:1 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |



این آخرین قدم واسه دیدنه!
این آخرین پله واسه رسیدنه!
این آخرین نفس تو سینمه...
نفس کشیدنم...برای تو...!
این آخرین تو رو ندیدنم...
برای تو...
برای آخرین نفس بخون ترانه ای!
که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای...
که میشه از تو رد شد و نظر به جاده کرد...
که میشه این غمارو از دلم پیاده کرد...
بخون...این دوباره خوندنت برام مقدسه!
بیا دوباره دیدنت برای من بسه!
بدون که باید از تو رد شد و دلو ندید...
باید برید و پر زد و به آسمون رسید...
صدا بزن منو...
که بار آخره...
بذار ببینمت
قرار آخره...
برای بار آخرم شده...
فقط بخند!
بخند و چشمای قشنگتو به روم ببند!
بیا به جرم عاشقی بکش منو،نرو!
بیا و راحتم کن از نگاه آدما...
نذار بگیره دامنم رو آه آدما...
بگو:چرا باید بسوزه لحظه های من؟
به خاطر نگاه اشتباه آدما...


دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 10:0 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


تنها نرو..منو دست خدا نسپار!با من بمون تو برای آخرین بار...
حتی اگه یه دروغه،بگو:میمونی...
با من بمون،نگو دیگه نمیتونی!
با عشق تو من عمری نفس کشیدم!به خاطرت از همه دنیا دست کشیدم...
حقم نبود بری و منو تنها بذاری...
فقط نگو،مگو دیگه دوستم نداری...
فقط نگو:ازم بریدی...
نگو که:اشکامو ندیدی...
فقط نگو:راهی ندارم...
نگو:دیگه آخر کارم...
یادت نره تو بودی همه ی دار وندارم!
اگه بری توی تنهایی کم میارم...
چشمای من شده مثل ابرای بهاری...
فقط نگو،نگو از دلم خبر نداری!


دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 9:59 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


آهای غریبه...

کنارش مینشینی و فقط با چند آیه ی قرآن محرمش میشوی!

ومن...

 ومن...با یک دنیا عشق و حسرت به او نا محرمم...!

 

 

 

لعنتی...اونیکه اینقدر راحت عزیزمش میخوانی...

روزگاری عزیزم بودم...

اینقدر راحت به او نگو عزیزم...


دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 2:49 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


بهش گفتم:دیگه نمیخوامت...!

خندید و رفت...

تازه فهمیدم شوخیم حرف دلش بوده...!

 

تنها چیزی که این روزا دوست دارم بشنوم اینه که:خدا بیاد بهم بگه:

این دنیا یه شوخیه بزرگ بود...ناراحت که نشدی؟!

 

خدایا...از تجربه های تنهایی ات برایم بگو...

این روزها سراپا گوشم...

 

من همیشه تشنه ی"ما"بودم...

و تو همیشه از"من"سیر بودی...

 

از عشق امروزمان چیزی برای فردا بگذار...

نگاهی...یادی...تصویری...خاطره ای...!

برای هنگامی که فراموش میکنی،روزی چقدر عاشق بوده ای...!


دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 2:27 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


دلم برای کسی تنگ است که خیال میکردم

می آید...

می ماند...

و به تنهایی ام پایان میدهد...

آمد...رفت...وبه زندگیم پایان داد...!

شکستم...


دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 2:17 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


گذشته ها رو دوره کن...

روزای خوبمون گذشت...!

یه شب از اون شبای خوب...

چرا دوباره برنگشت!؟

تموم خاطرات تو،گذشته و مرور من...

بدون تو به شب رسید،روزای سوت و کور من...

بازم تو خواب من،با من قدم بزن

آروم و سر به زیر...

می میرم از غم و بیخود سراغمو از آدما نگیر...

دوباره بی قراری و دوباره گریه های من...

نمیدونم چرا به تو نمیرسه حتی صدای من؟

نگفته های قلبمو نمیدونم به کی بگم؟

دلم همیشه روشنه...

دوباره میرسیم به هم...



دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 2:15 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


هر چقدر بد شدی بازم ،حرف رفتن نزدم...

تو همش راهتو رفتی ،من همش راه اومدم...

تا به سختی ها رسیدیم،خودتی باختی چرا؟

اگه دوریم دغدغه ات بود، دورم انداختی چرا؟

هر کاری کردم به چشمت اصلا نیومد...

ببخش عزیزم که همین ازم بر اومد...

چی شد اون حس زلالت؟

اون دل ساده و صاف؟

لااقل دستشو ول کن جلو من بی انصاف...

من دلم قد یه دریاست،طاقتم خیلی کم...

نگیر دستاشو اقلا پیشم انقدر محکم...

تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی...

تو کنار کشیدی اما...کاش کنار میومدی!

به هر دری زدم که تو آروم بگیری...

حالا که خوبه همه چی،تو داری میری...

اگرچه رفتی عزیزم،با عشق تازه...

ولیکن این در رو به تو همیشه بازه...

یه روزی خسته میشی از،پرسه و ولگردی...

یا پشیمون میشی از این که منو ول کردی...

تازه خواستم پر بگیرم،که شکستی بالمو...

تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو...!



دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 2:6 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


کاش ماه همیشه پشت ابر بماند...!نمیخواهم بدانم،شب مهتاب بی من چه میکند؟؟؟


بی پناهی یعنی:زیر آوار کسی بمانی که قرار بود...روزی بهترین تکیه گاهت باشد...!


دنیای جالبی است!

روی هرکس دست گذاشتیم...رویمان پا گذاشت...!!!

 

 


دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 12:15 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |



تو برو من هم برای اینکه رحت تر بروی میگویم:برو...خیالی نیست!
اما...
کیست که نداند:بی تو تنها چیزی که هست خیال توست؟؟؟!


نه اسمش عشقه...نه علاقه...نه حتی عادت...
اشتباه محض است...
دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست...

به سادگی رفت!نه اینکه دوستم نداشت...نه!
فقط...فهمید خیلی دوسش دارم...




دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته 12:5 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


<   <<   6   7      >
***

98love

***