سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار یاسی خانووووووووووم

تو...
میدانی از مرگ نمیترسم!
فقط...
حیف است
سالها بخوابم و...
خوابت را نبینم...!


تنها که باشی...
دلت حتما بادیدن یک جفت کفش هم می ارزد!


خاطره...
همان سرباز مفقودالاثری است که...
تا مردنش را باور میکنی
زنگ در را میفشارد!


عطر تو در هواست!
می آیی...
یا میروی!؟


الان که این را می نویسم...
ساعت دقیقا راس نبودن توست!
تو هر موقع دلت خواست بخوان!


کاش مکیفهمیدی میان این همه"شاید"
تو چقدر...
"باید"بودی!


این روزها شبیه جودی ابوت شدم!
برای بابا لنگ درازی مینویسم که...
این روزها دیگه خودمم نمیشناسمش!


درگیر رویای تو ام...
منو دوباره خواب کن!
دنیا اگه تنهام گذاشت
تو منو انتخاب کن!
دلت از آرزوی من...
انگاربی خبر نبود...
حتی تو تصمیمای من...
چشمات بی اثر نبود!
خواستم بهت چیزی نگم
تا با چشمام خواهش کنم!
درا رو بستم روت تا
احساس آرامش کنم...
باور نمیکنم ولی...
انگار غرور من شکست...
اگه دلت میخوای بری
اصرار من بی فایده است!
هر کاری میکنه دلم...
تا بغضمو پنهون کنه...
چی میتونه فکر تو رو
از سر من بیرون کنه؟!
یا داغ رو دلم بذار
یا که از عشقت کم نکن!
تمام تو سهم منه...
به کم قانعم نکن!


چه آزار دهنده میشوند...
کوچه های شهر...
حیاط خانه...
اتاق ها...
وقتی بوی کلافگی میدهند!
وقتی از تو
تنها خاطره دارند!
                    

میدانی؟!
دلم یک آمدن میخواهد
بی هیچ رفتنی!
و یک همدم...
که خیانت نداند!


تو...
هنوز هم...
با تمام نبودنت...
تمام بودن منی!


دلتنگی هایم...
به تو رفته اند!
آرام می آیند...
در سینه مینشینند
ودیگر...
نمیروند!


تو فقط باش...
من...
دست تمام حادثه هارا میگیرم که نیفتند!!!


خوشبختی من...
پیدا کردن تو...
از میان همه ضمایر بود!
همین برایم کافی است!
بماند که...
نداشتنت ماجرای دیگری است!  


دست از سرم بردار!
بگذار روی دلم...
آرام میشوم...


یعنی میشه همین حالا...
همین لحظه...
حتی اشتباهی...
یادم بیفتی؟!


یک جایی میرسد که،آدم دست به خودکشی میزند...!
نه اینکه تیغ بردارد و رگش را بزند...
نه!!!
قید احساسش را میزند...


سراب همینه دیگه...
که هر صدایی تو تنهایی ام میشنوم میگنم:
جان دلم؟!


تو در کنار خودت نیستی!
نمیدانی در کنار تو بودن...
چه لذتی دارد!
 

پرهیز از نگاه کردن به کسی که
شوق دیدنش کلافت کرده...
تردید مبهمت را به یقین تبدیل میکند:
عاشق شده ای!


ای کاش نبودنت را هم با خودت برده بودی...


من خاطرت را میخواستم،نه خاطره ات را...


به یادتم...
تا روزیکه تابوتم همچون قایقی روان
بر دوش مردم میگذرد و تو ...
آهسته میگویی:
یادش بخیر...


خاطرات هر چه شیرین تر باشند...
بعد از تلخی ها،بیشتر گلویت را میسوزانند!


دلتنگ که باشی...
حتی...
یک تشابه اسمی هم نابودت میکند!


گاهی آنقدر...
برایم واقعیت داری...
که دست هایم هوایت را بغل میگیرد!


روی کاغذ مینویسم:
دست های تو...
وآرام روی آن دست میکشم!


"شما"اگرچه واژه ی محترمانه ای است
ولی...
"تو"شدن لیاقت میخواهد!


نوشته هایم بهانه است...
فقط مینویسم که:
یاد آوری کنم به یادتم...
باورش با تو...!


گاهی فکر میکنم با تو قهر بودن بهتر است!
نازت را که میکشم،لوس میشوی...
گویی دردانه ای بوده ای!
زود روی منبر مینشینی و شرط و شروط میگذاری...
اوضاع بازار دستت نیست!
میخواهی گران بفروشی...
نه!من خریدار نیستم...
مال بد بیخ ریش صاحبش...
تمنایت نمیکنم!
اما...
اگر برگردی خوشحال میشوم!


از معجزه لبهایت میترسم!
می ترسم مرا ببوسی!
و من...
دیگر خدا را بنده نباشم...
باور کن!



چقدر زود سهم روزهای خوب زندگی...
یادش به خیر میشود!


بعد از تو...
جواب همه ی دوستت دارم ها...
مرسی شد!



هی با توام لعنتی!
یا بهت نمیرسم یا نمیگذارم کسی بهت برسه!


کاش شبی...
روزی...
جایی...
بر لبان تو جاری شود نامم...!


خوش بختی:
داشتن کسی است که...
بیش تر از خودش تو را بخواهد!
بیشتر از تو هیچ نخواهد!
و تو برایش...
تمام زندگی باشی...!


نباشی...
دلم که هیچ!
دنیا هم تنگ میشود!


پیله کرده ام به تو!
نمیدانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد...


طوری خاطره بسازید که...
بعد از شما هم بتوانند زندگی کنند!!


تلخ ترین خاطرات زندگیم را کسی رقم زد که...
بهترین آرزو ها را باهاش داشتم!


بگو:تمام تو مال من است!
دلم میخواد حسادت کنم به خودم...


دردم این نیست که او عاشق نیست!
دردم این نست که معشوق من از عشق تهی است...
دردم این است که با این همه سردی...
من چرا دل بستم؟!


گاه شاید لازم باشد از یاد ببریم یاد آنهایی را که با نبودنشان، بودنمان را به بازی گرفتند!


بیا...
آخرین شاهکارت را ببین...
مجسمه ای با چشمان باز!
خیره به دور دست....شاید غرب،شاید شرق!
مبهوت یک شکست...
مغلوب یک اتفاق...
مفعول یک تاوان!
حرف هایش را باد دارد میبرد و او...
فقط خاطراتش را محکم بغل گرفته است!
بیا آاخرین شاهکارت را ببین...
مجسمه ای ساخته ای به نام:
من...!



چهارشنبه 92/11/16یاسی اینو نوشته تو ساعته 9:17 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


***

98love

***