سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار یاسی خانووووووووووم

می نویسم...
سرشار از عشق!
برای تو می نویسم...
برای تو که همیشه...
تنها مخاطب خاص نوشته های منی...
برای تو که بخوانی و بدانی...
دوست داشتنت...
در من بی انتهاست!


وقتی در آغوش کسی باشی که دوستش داری!
دنیا جای بهتری است...


خدایا التماست میکنم...
همه دنیایت ارزونی دیگران
ولی...
آنکه دنیای من است،
مال دیگری نباشد...


یهویی...
بی دلیل...
دیگه نگو:
دیگه نمیخوام...
دیگه باهات قهرم!
دیگه دوست ندارم...
دیگه بسهَ،دیگه...
دیگه برو...
همه ی اینها حرف زبونشه...حرف دلش نیست!
اون فقط یه بغل محکم میخواد...!
یه بغل محکم...
یه بغل...!


طعم سیب میدهد لب هایش و من...
گناه کار ترین حوای زمینم!
بهشت همین جاست...!
در آغوش تو...
با لبهای ممنوعه ات!!!


چه بی پروا دلم آغوش ممنوعه ای را میخواهد!
که تنها...
شرعی بودنش را من میدانم و دلم و تو...


مرور میکنم خاطراتمان را...
اما...
مگر کپی برابر اصل میشود؟


همه جا هستی!
در خیالم...
در نوشته هایم...
در خوابم...
در دنیا...
تنها جایی که باید باشی و نیستی کنارمه...!


بگذار بمیرم!
پیش از آن که نگاه هایمان با هم غریبه شوند!!!


تو برو...
برو...
مطمئن باش ضربه ات کاری بود!
دل من سخت شکست...
و چه زشت به سادگی ام خندیدی!
به من و عشق پاکی که پر از یاد تو بود...
و به یک قلب یتیم!
که خیالم میگفت:
تا ابد مال تو بود...
تو برو...
برو و ناراحت تکه های خورده ی دلم نباش...
ضربه ات کاری بود...!


ساده نبود گذشتن از تو برام...
ساده نبود کوچ تو از لحظه هام...
ساده نبود قصه ی بی تو بودن...
ساده نبود از همه شب گریه هام...

چه ساده دل بریدی...
اشک منو ندیدی!
خطی رو خاطرات،قشنگمون کشیدی...
اما به انتظار برگشتنت میمونم!
شب تا سحربه یادت،غزل غزل میخونم...


انتظار...
شش حرف و چهار نقطه!
کلمه کوتاهیست...
اما سالها طول میکشد تا بفهمی یعنی چه؟!
کاش منتظرت نبودم!
کاش...میشد گفت:یادم تو را فراموش...!


میگویند:عاشق هستند برای همیشه...
فقط...
تا زمانیکه...
نوبت بازی تو تمام شود...
و این است بازی با هم بودن!


تاریک باد!
خانه ی مردی که نمی جنگد!
برای زنی که دوستش دارد...


هر دو مون به هم خیانت کردیم!
حالا دیگه من با گریه میخوابم و تو با غریبه...


تنهایی یعنی:
بین آدمایی باشی که میگن دوست دارن
اما...
کنار دلتنگیات نیستن!


یادت را از من نگیر!
بگذار من هم مثل سهراب بگویم:
دلخوشی ها کم نیست...


فاجعه یعنی:
آنقدر در تو غرق شوم
که از تلاقی نگاهم با دیگری احساس خیانت کنم!
عشق یعنی همین دیگه...


زیبا ترین لباسی که میتواند زن را بپوشاند...
بازوهای مردی است که دوستش دارد...!


خیلی بده احساس کنی مثل دارویی...
فقط...وقت نیاز ازت استفاده کنن!


تمام زندگی من فدای کسی که:
بهم نیاز نداشت
ولی...
دوستم داشت!


خاطره الکل نیست که بپره!
خاطره،خاطره است...
میمونه و دمار از روزگارت در میاره!!!


تختی که هر شب با یاد کسی روش بخوابی...
تخت نیست که...
تابوته!



ای وای!
از نیمه شبی که از خواب بیدارشم...
تو را بخواهم!
خودم را در آغوش غریبه بیابم!


خطا کنی تعویض میشوی!
همین حوالی کسی شبیه توست...
این است پایان عشق های امروزی...


برای تو میمیرم!
تو وانمود کن تب کرده ای!
همین کافیست...


بهشت...
فاصله بین پلک بالا و پایین من است...!
وقتی به تو نگاه میکنم...


بیزارم!
از این خواب ها که هر شب تو را به آغوش من می آورند
و صبح...
با اشک ازم جدا میکنند!


لعنت...
لعنت به همه صراط های مستقیمی که عرضه ندارند تو را به من برسانند!
من...
حواس این فاصله ها را پرت میکنم
و تو...
فقط بیا!


گفته اند:
روز محشر با کسی که دوستش داری محشور خواهی شد!
یعنی...
من با تو؟!
چقدر برای پایان دنیا بی تابم...


همه ی یهویی ها خوبن...
یهویی بوسیدن...
یهویی دوست داشتن...
یهویی سور پرایز کردن...
یهویی دیدن...
یهویی...
اما...
امان از یهویی رفتن!


من عاشقم...
عاشق آن "میم"...
که می آید بعد از هر عزیز و من را برای تو میکند...

تو را دوست میدارم...
چه فرقی میکند چرا؟    از چه وقت؟
یا چطور شد که؟   چه فرقی میکند؟
وقتی تو باید باور کنی که نمیکنی
و من...
 باید فراموش کنم که نمیکنم!


نفرین به آدمایی که تو نیستن...
اما...
عطر تو رو میزنند!


دل کندن اگر حادثه ای آسان بود...
فرهاد به جای بیستون دل میکند!


دلم گرفته...
از این رفت و آمد های مکرر...!
یا نیا...یا نرو!


کفش هایم که جفت می شوند...
دلم هوای رفتن میکند!
من...کودکانه بی قرارت میشوم...
بی آنکه فکر کنم:
آیا دل تو هم برایم تنگ است یا نه؟؟؟

وقتی میگویم:
ولم کن...
دست از سرم بردار...
بر نگرد!!
معنیش این نیست که:نمی خواهمت...
نه...!اصلا...
فقط میدونم:
وقتی هستی و دلت با من نیست
بودنت فایده ای نداره!
فقط...
دلتنگ ترم میکنه...!


دل آدم گاهی...
چه گرم می شود...!
به یک...
دل خوشی کوچک...
به یک:هستم!
به یک نوازش...
به یک آغوش...!
دل است دیگر...
نمی فهمد!
اگر می فهمید میشد:مغز!
دله...دل!


دوست داشتن یعنی:
وقتی صد دفعه هم ناراحتش کنی
هر بار میگه:
این بار آخره که می بخشمت!
ولی بازم با اخم میاد تو آغوشت...


کاش می فهمیدم حسادت زنانه با غیرت مردانه...
فرق دارد!

تو رو داشتم ولی تو خواب بودم...
کنارم بودی اما...دور بودم!
نفهمیدم داری از دست میری...
تو رو می دیدم اما کور بودم!
نمیذاشتی بفهمم گریه هاتو!
نمیخواستی دلم آشوب باشه...
همه چی رو خراب کردم،میدونم
تو میخواستی همه چی خوب باشه...
حواسم پرت دنیای خودم بود...
نمی دیدم چقدر بی تاب بودی...
تو رو داشتم ولی تو خواب بودم!
نفهمیدم چرا بی خواب بودی...؟!

دختر بودن تاوان دارد!
بزرگ میشوی...
عاشق میشوی...
تنت را برایش عریان میکنی...
نه از روی هوس!
بلکه از روی عشق...
وقتی دلش را زدی
می رود!
و تو میمانی و وجودت...
آن زمان تو یک هرزه ای!
و او...
فقط..
کمی دختر بازی کرده!


دلم...لک زده...
برای یک عاشقانه ی آرام...
که مرا بنشانی روی پاهایت!
بگذاری گله کنم...
 از همه...
از این کابوس هایی که چشم تو را دور دیده اند!
دلتنگی را بهانه کنم...
سرم را پنهان کنی در گودی گلویت...
تمام ریه ام را پر کنم از عطر مردانه ات!


این بار هم دلم به جرم دلتنگی محاکمه خواهد شد!
و تو هرگز نخواهی فهمید که دلم به حبس ابد...
 در آرزوی دیدار تو...
و رسیدن به رویای خوش با تو بودن،مجازات شده است!
ای کاش با نگاهی دلم را عفو کنی...
که من...
در آرزوی با تو بودن پر و بال میزنم...!


در بکارت احساس من تردید نکن!
من هزاران سال است
در هوای یک نفس با تو بودن
چون مترسکی...
با چشم های مسخ شده...
بر سر جالیز ایستاده ام!


با رفیقش دوست میشی که بگی:
آی دیوونه...
من به خاط اینکه از حال تو با خبر باشم
خودم را به هرزگی انداختم...
پس از عمری با اطوارهای عاشقانه ات،عاشقم کردی!
بعد انتظار داری منی که به امید آغوشت
تمام راه را میدوم،چندی از حال تو با بی خبر باشم؟!
آی دیوونه...
دوستت دارم هایت هم گارانتی داشت؟!
زیرش زدی؟
یادت رفته منم تو رو بی شیله پیله دوست داشتم؟!


بزرگترین حماقت یک مرد اینه که:
اجازه خندوندن زن مورد علاقه اش رو به یه مرد دیگه بده!


غروب که میشود...
بغض هایم،همه جان می گیرند...
و حسرت هایم پر از فریاد میشوند!
اشک...به ضیافت چشم هایم دعوت میشود!
هق هق هایم به شماره می افتند و من...
من...با تو بودن را آرزو میکنم!
در تمام ثانیه ها و دقیقه هایی که بی تو عبور می کنند...
نمیدانم؟!تو هم مثل من به یاد آن روزهای رفته
و خاطرات جا مانده...
غروب هایت هوای دیگری دارد یا نه؟
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده...

تنها بودن سخت نیست!
تنها شدن سخته...

همه که مثل تو با من خوب تا نمیکنن!
منو از ته دل از اون بوسا نمیکنن...


چه میکنی باد؟!
عطر موهایش را جای دیگری بپاش...
این خانه خودش ویرانه هست...!

"نرو"...
دردناک ترین التماس دنیاست...


خیلی سخته...
واسه خاص ترین کست عادی بشی!


ابروهای مردانه ات را دوست دارم!
وقتی به اسم غیرت در هم تنیده میشوند...


احمقانه ترین کار را من کردم و گفتم:
خداحافظ!!
عاشقانه ترین کار را تو کردی و گفتی:
هر چی تو بگی...


من بی تو شعر خواهم نوشت...
تو بی من چه خواهی کرد؟!
اصلا یادت هست که نیستم؟!

باور کن تا آخر خط میرفتم!
اگر تو سر راهم نقطه نمیگذاشتی!


برگ...
از درخت خسته شده!
پاییز همش بهانه است!


به حساب خیال بافی ام نگذار!
اما...
ستاره ای دارم...
در تیره ترین شب ها...
فقط...
خواستم بدانی
گاهی...
میشود دل خوش کرد به چراغ های کوچک یک هوا پیما...


حکایت رفاقت منو تو...
حکایت قهوه ای است که امروز صبح به یاد تو نوشیدم!تلخ تلخ...
که با هر جرعه اش بسیار اندیشدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟!
آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که...
انتظار تمام شدنش را نداشتم!
تمام که شد فهمیدم...
باز هم قهوه میخواهم...
تلخ تلخ...!


چقدر حال و هوای بدی است...
وقتی به نبودنش عادت میکنی
و ناگاه...
دلت بودنش رو میخواد...!
اون موقع حتی حاضری با یکی دیگه ببینیش!
میگی:خدایا...
میشه یه لحظه ببینمش این دل لا مصب آروم شه؟!


یعنی میشه؟!
یه روزی برسه که...
بیای...
مرا در آغوش بگیری...
بخوام گله کنم...
بگی:
هیس!
همه چی تموم شد!
برای همیشه مال من شدی...
برای همیشه...


مرا ببخش که گاه و بیگاه دلم هوایت را دارد!
مرا ببخش که چشمانم هنوز منتظر است که بیای...
مرا ببخش که هنوز...
دیوانه وار دوستت دارم!


هر جا نوشته:خواستن توانستن است...
آتش میگیرم!
یعنی چه؟
یعنی او نخواست که نشد؟
(یکی از تیکه کلامای مخاطب خاصمم همین بود...)

کاش میدونستی اینایی که مینویسم...
دلمو خالی میکنه،چشمامو پر...


اگه تو مردونه قول بدی عاشقم میمونی...
منم زنونه عاشقت میشم!


در جاده ی عشق اینقدر دنده عقب میرم!
که لحظه های با تو بودن دوباره تکرار بشه!!


زمان...
غارتگر عجیبی است!
همه چیز را بی اجازه میبرد!
جز...
حس زیبای دوست داشتن را...!


همین چند روز پیش فکر میکردم که میتونم عاشق یکی مثل تو بشم!
از همین چند روز پیش کسی شبیه تو نیست!


به سلامتی تو که وقتی بغلت کردم
تنم لرزید!
نه
نه واسه خوشحالی یا هوس...
از ترس فرداهای بی تو...!


مثل دریا بود...
دریا هم که غرقش شوی پست میزند!


مهم نیست بزرگ باشی یا کوچک...!
بر سر حرفت بمان!
وگرنه دهان هر مردی بوی گند دوستت دارم میدهد...!


نتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

دلم را که مرور میکنم

تمام آن از آن توست

فقط نقطه ای مال من است

روی آن نقطه هم

میخ میکوبم

و قاب عکس تو را می آویزم


دل من...
کلبه بارانیست...

و " تـــــــــــو "...

آن باران بی اجازه ای
که ناگهان
در احساس من
چکه میکنی.....


اگهــ دوسشـــ داری

وقتی ازشــ ناراحتـــی...

بزن ...
بشکن...
داغون کن...!

حرصتو رو ظرفا و آینه خالـــی کن

اما...!!

دلش و نشکن!




نمی شود دوستت نداشت

لجم هم که بگیرد از دستت

دفترچه ی خاطراتم

پر از فحش های عاشقانه میشود!!!...


به سلامتـــی تو...
تویــی که این متن رو میخونی
تویی که دلت شکستــــ
ولی مرام داشتـــی،
تنها موندی....
اما معرفتـــــ داشتی....

تو دختری که
تو این روزای سختــــ
از خیلی از نامردای مرد نما
مقاومتری و محکمتری....

تو پسری که
تو این روزای سختـــ
از خیلی زن نما های سنگدل
با احساس ترى،
لطیفتری


نه میگم بی خیال
نه میگم خوش باش...
بابت خوردن
مهر با ارزش آدم
رو پیشونیت
داری بها میپردازی
به نظرت نمی ارزه؟
می ارزه خوبم می ارزه....



از انســــان هـــای احســـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــد ؛


آن ها قـــادرند ناگهــــــانی ،



دیگــــر گــریـه نکـننــد


دوسـتــــ نــداشتـــه بــاشـنـــد


و قـیـــدِ همـــه چـیــز را بــزننــد


حتـــی زنــدگــــی . .. . !


عادت کرده ام نگاه کنم به آدم هایی که از دور می آیند ، تا آن زمان که ثابت شوند “تو” نیستند …


اینجاکه من رسیده ام...

ته دنیای بدون تو بودن است!!!
همانجایی که شایدفکرش راهم نمیکردی که دوام بیاورم!
ولی من ایستاده به اینجارسیده ام...
خوب تماشا کن...
دلم هم تنگ نشده!!
یعنی دلم راهمان جا پیش خودت گذاشتم...
توباش ودل من وهمه فریادهایی که...


خدایا میشه یواشکی بگی اونی

که ازش بیخبرم چه حالی داره؟؟؟





دل م برای خودم تنگ میشود
روزهایی که بیشترمی خندیدم
روزهایی که اتاق هوای بیشتری داشت
روزهایی که " تو" را داشتم





بدرقه اش کن...
شاید با "او"،"خوشتر" باشد...
مگر آرزویت "خوشحالیش" نـــبود؟





چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :
" نــــذار برم "
یعنـــــــی بــرم گــــردون
سفــــت بغلـــــم کـــن
ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و
... بگــــــو :
"خدافــــظ و زهــــر مـــار!!!!!!!
بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ
مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!
مــــــگه الکیــــــــه!!!!"

چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!!







چیزی ویرانگرتر از این نیست که ..
دریابیم ..
فریب همان کسانی را خورده ایم..
که باورشان داشته ایم





فرهاد می دانست صد سال نمی تواند کوه بکند .....
فقط می خواست یک عمر اسمش را با شیرین بیاورند !!!






ترجم? بوسه های تو
شعرهاییست که
دهان به دهان
نسل در نسل
در هزار? تاریخ می پیچد.




به انتهای بودنم رسیده ام…


اما …


اشک نمی ریزم…


پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند






ســر و ته این حــــــــــــــــــــرف‌ها را که بزنم،
باز هم
تویـــــی
که در ســَــرم
تــــهِ حرف‌ها را می‌زنی…








سپرده ام یادت را به دوش مهتاب

وایستگاهی که تو در آن منتظرم می ماندی.

شاید تو را در خلوت باران

زیر چتر خدا ببینم

یا شاید باز هم پشت دیوار شیشه ای سکوت

حرفهایم مه آلود کند هوای عشقم را...





خیلی سخت است.....
سخت است وفادارچشمانی باشی که بدانی مال تو نمی شود.....
دستانی که میدانی مال دیگریست.....
ودلی.....
دلی که میدانی دیگرهیچ وقت برایت تنگ نمی شود.....









دوشنبه 92/11/14یاسی اینو نوشته تو ساعته 10:18 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


***

98love

***