روزگار یاسی خانووووووووووم
بهش گفتم:دیگه نمیخوامت...! خندید و رفت... تازه فهمیدم شوخیم حرف دلش بوده...! تنها چیزی که این روزا دوست دارم بشنوم اینه که:خدا بیاد بهم بگه: این دنیا یه شوخیه بزرگ بود...ناراحت که نشدی؟! خدایا...از تجربه های تنهایی ات برایم بگو... این روزها سراپا گوشم... من همیشه تشنه ی"ما"بودم... و تو همیشه از"من"سیر بودی... از عشق امروزمان چیزی برای فردا بگذار... نگاهی...یادی...تصویری...خاطره ای...! برای هنگامی که فراموش میکنی،روزی چقدر عاشق بوده ای...!
دوشنبه 92/10/30یاسی اینو نوشته تو ساعته
2:27 عصر توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |