روزگار یاسی خانووووووووووم
هیچ رویایی پای بیداری ام با تو نمیرسد...خوابها فقط خودشان را اذیت می کنند...!
جدا که شدیم هر دو به یک احساس رسیدیم:
من به فراقت...
تو به فراغت...
یک حرف تفاوت که چیز زیادی نیست...!
گاهی دلنم تنگ میشود...برای تو!
به تمام دلایلی که نیستی...
وبه اجبار آروم میگیرم...
چه اجبار تلخی!!!
نحس ترین روز سال روزی بود که فهمیدم:
یک عمر باید بی تو تحویل شود سالهایم...
غمگین ترین جای خاطره اونجاست که کم کم احساس میکنی:
چهره اش داره از یادت میره...
شک نکن...!
آینده ای خواهم ساخت
که گذشته ام جلویش زانو بزند...!
قرار نیست من هم دل کسی دیگر را بسوزانم...
بر عکس!!!
کسی را که وارد زندگیم میشود آنقدر خوشبخت میکنم که به هر روز که جای او نیستی به خودت لعنت بفرستی ...
لعنتی...
از دور دیدمش...
یکی ازم پرسید میشناختیش؟
هزار تا خاطره اومد جلوی چشمم و لی فقط یه لبخند کوچیک زدم و گفتم:
میشناختمش...!
وقتی دو نفر جدا میشن،دیگه نمیتونن همو مثل قبل دوست داشته باشن،چون به قلب هم دیگه زخم زدن...!
نمیتونن دشمن باشن... چون یه روزی همدیگه رو دوست داشتن!
تنها میتونن آشناترین غریبه واسه همدیگه بشن...