سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار یاسی خانووووووووووم

وقتی نیست...

نباید برایش اشک بریزی!

باید بذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند...

تا کوه شود،تا سخت شود!

همین ها تو را می سازد...

سنگت میکند...

درست مثل خودش

باید یادت باشه،حالا که نیست

اشک هایت را ندهی هر کس پاک کند...

میدانی؟!

آخه هر کسی لیاقت اشک های تو را ندارد...

 

 

چه حماقتی!

میرانی ام...

اما...

احمقانه میخواهمت!

چه غرور بی غیرتی دارم من...

 

 

دیوانه ام میخوانی !

گاهی از سر بغض...

گریه میکنم...

مجنونم میخوانی!

آهای غریبه...

سازت را کوک کن...!

تا به هر سازی که تو میگویی برقصم...!

 

آهای مردم!

عاشقش نشوید...

به اندازه ی همه تان...

عاشقی کردم برایش!

 

 

مدت هاست...

بی آن که باشی...

با تو زندگی کرده ام!

تلخ تر از این؟

 

 

یه وقتایی باید رفت...

اونم با پای خودت...

باید جاتو،تو زندگی بعضی ها خالی کنی!

درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی شده؟!

ولی بدون...

یه روزی...

یه جایی...

بد جوری یاد خودت،بوسه هات،گریه هات،آغوشت،دستات و...

میفتن که خیلی دیر شده...خیلی!

 

 

تلخ میگذرد این روزها...

که قرار است از تو...

که آرام جانمی

یه رهگذر معمولی بسازم!

 

 

بهانه گیر زبان نفهم!

دلم را میگویم...

اخه اونو از کجا براش بیارم؟!

 

 

هر روز صفحه نیازمندی ها ر زیر و رو میکنم!

میدانم بالاخره...

یک روز...

به من لعنتی نیاز پیدا میکنی!

 

 

چقدر سخته!

خودت مجبور بشی بذاری بری!

ولی...

دلت باهات نیاد...!

 

 

چه معنی دارد زندگی؟!

وقتی...

هیچ اتفاقی

منو تو را سر راه هم قرار نمیدهد!

 

 

باشی یا نباشی...

این شب به سر میرسد!

اما...

این شب کجا و آن شب کجا؟!

 

 

درد یعنی:

امشبم مثل شبای دیگه

دراز میکشم

آهنگ میذارم و بازم فکر میکنم...

به حرفایی که با هم میزدیم...

به این که خیلی همراهم بودی!

به اینکه حتی یه نگاهم،برات ارزش داشت...

به اینکه چقدر با هم دعوا کردیم و آشتی کردیم...

به اینکه کلی حرف تو دلمه و نمیتونم بگم...

به اینکه...

لعنت به این که ها!

و مثل همیشه چشمام باید تقاص پس بدهد...!

 

 

خاک بر سر تمام این کلمه ها!

اگر تو از میانشان نفهمی...

من دلتنگتم!

 

 

از زندگی کسی حذف شدم که...

خیلی ها رو به خاطرش از زندگی حذف کردم!

 

 

زن نیستم اگر...

زنانه پای عشقم نایستم!

من از قبیله ی "زلیخا"

آمده ام...

آنقدر عشقت را جار میزنم

تا"خدا"برایم کف بزند...

فرقی نمیکند

فرشته باشی یا آدم!

یوسف باشی یا سلیمان!

قالیچه ی دا من...

بدون اسم رمز"نام تو"پرواز نمیکند!

زنانه پای این عشق ایستاده ام...

مردانه دوستم داری؟!

 

 

تنهایی یعنی:

عاشقشی...

ولی...

نمیتونی بهش نزدیک بشی!

چون...

اون دیگه تنها نیست...

 

 

 

دیگه به تو فکر نمیکنم!

گناه است...

چشم داشتن به مال غریبه ها!

 

 

دیگر حتی به خوابم هم نمیایی!

حق داری لعنتی...

هم خوابی با دیگران تمام وقتت را گرفته...!

 

 

هنوز هم صدقه هایم به امید سلامتی توست...

هی معشوق من...

سلامتی؟!

 

 

رگمو زدم به خاطرش...

از کنارم رد شد و گفت:

فقر چه کاری با آدم میکنه!

 

 

کاش از اول میدونستم تو مال دیگرونی...

کاش از اول میفهمیدم تو با من نمیمونی!

کاش از اول میدونستم تو سهم من نمیشی

کاش می فهمیدم تو از عشق من گریزونی!

از فکر و قلبم که تو نمیری به همین زودی...

تو اون فرشته پاکی که من فکر میکردم نبودی!

می دونم هرجا که هستی،با هر کس نشستی...

به راحتی فراموشم میکنی تو به زودی!

این همه عاشق بودم تو نفهمیدی

با تو صادق بودم تو نفهمیدی...

من که عاشق بودم تو نفهمیدی...

با تو صادق بودم تو نفهمیدی!

کاش از اول می فهمیدم ت مغروری...

کاش میدونستم از دنیای من دوری

کاش آروم آروم از قلب من میرفتی...!

 

 

رفت...

به سلامت...

فقط خدایا یه خواهشی دارم!

یه روزی...یه جایی...

تو بغل غریبه...

مسته مسته...

یاد من بندازش!


پنج شنبه 92/12/1یاسی اینو نوشته تو ساعته 1:21 صبح توسط yasaman چی میگی درمورد چیزی ک یاسی نوشته عایا؟( ) | |


***

98love

***